آنکه در اطراف کار می ماند و داخل در آن نمی شود. (ناظم الاطباء). آنکه به اطراف گردد و در میان نیاید. (آنندراج) : کناره گرد خطرهای بیکران دارد میانه رو، ز دو جانب نگاهبان دارد. صائب (از آنندراج). - امثال: میانه خور و کناره گرد. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)
آنکه در اطراف کار می ماند و داخل در آن نمی شود. (ناظم الاطباء). آنکه به اطراف گردد و در میان نیاید. (آنندراج) : کناره گرد خطرهای بیکران دارد میانه رو، ز دو جانب نگاهبان دارد. صائب (از آنندراج). - امثال: میانه خور و کناره گرد. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)
شهری بوده به جزیره که موصل باشد و نسبت به او منازی، و منازجرد معرب آن است. (انجمن آرا) (آنندراج). نسبت بدان منازی و منازگردی است. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به منازجرد و ملازگرد شود
شهری بوده به جزیره که موصل باشد و نسبت به او منازی، و منازجرد معرب آن است. (انجمن آرا) (آنندراج). نسبت بدان منازی و منازگردی است. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به منازجرد و ملازگرد شود
قی استفراغ شکوفه: (آن چنان مردم که طشت از زن نهان داد با خمار و رطلی برکشید. {} پس صداعش کرد و اشکوفش فتاد بانگ میزد زن که طشتش آورید. {} مرد گفت: آن مرده ری بود اربجا این منش گردا بمن کی میرسید ک) (علی اکبردهخدا {توضیح این قطعه در مجموعه دهخدا . چا. 1 درج نشده
قی استفراغ شکوفه: (آن چنان مردم که طشت از زن نهان داد با خمار و رطلی برکشید. {} پس صداعش کرد و اشکوفش فتاد بانگ میزد زن که طشتش آورید. {} مرد گفت: آن مرده ری بود اربجا این منش گردا بمن کی میرسید ک) (علی اکبردهخدا {توضیح این قطعه در مجموعه دهخدا . چا. 1 درج نشده
کسی که در آب شنا کند آبورز آشناور سباح جمع شناگران. یا شناگران. راسته ای از جانوران پستاندار گرفته اند و ساختمان بدن آنها با که با زندگی دریایی خو زندگی در آب سازش یافته است قطاسها آب بازان
کسی که در آب شنا کند آبورز آشناور سباح جمع شناگران. یا شناگران. راسته ای از جانوران پستاندار گرفته اند و ساختمان بدن آنها با که با زندگی دریایی خو زندگی در آب سازش یافته است قطاسها آب بازان